زنان شاهنامه به عنوان زنانی خردمند بخشی از تاریخ ایران هستند. زنانی که در مواقع درست، نقش درست خود را به درستی بازی کردهاند. اگرچه کتاب تاریخی و کتب ادبی در ایران چهرهای بیشتر مردانه دارند و شخصیتها اغلب مردان هستند. اما در کتابهای حماسی و عاشقانه و در کتاب بزرگی چون شاهنامه زنانی را میبینیم که در میادین نبرد حضور دارند، به مقام وزارت و پادشاهی میرسند و در مجالس بزرگان تکیهبر مسند بزرگی میزنند. این زنان در شاهنامه حکیم فردوسی توسی حضوری چشمگیر دارند و نقش های اساسی را بر عهده گرفتهاند.
زنان شاهنامه و خردمندی
زنان در شاهنامه دارای کنشهای قابل توجهی هستند، به طوری که میتوان به مرزبندی دقیقی از اعمال قهرمانان زن در این کتاب دست یافت. فرنگیس و جریره، هر دو همسر سیاوش بوده و کنش هایی را به منصه ظهور میرسانند که نشان دهنده خصلت خردمندی در آنهاست.
خردمندی یکی از مهمترین خصایصی است که در اسطورهشناسی و به دنبال آن حماسه، در ارتباط با زنان مطرح میشود. به طوری که میتوان گفت زنان متون حماسی، تحت تاثیر کنشهای زنان اسطورهای قرار دارند و این نکته به خوبی از متنی مانند شاهنامه بر میآید. چرا که زنان شاهنامه به خوبی جنبه های رشد عقلانی و شخصیتی را به نمایش می گذارند.
ایزدبانوان خردمندترین زنان شاهنامه
ایزدبانوان که در اساطیر درباره آنها صحبت میشود، الهههایی هستند که مفاهیمی مانند زایندگی و باروری، خردمندی، قدرت و جنگاوری را نشان داده و از این رو در متون بعد از خود، در قالب شخصیتهای داستانهای حماسی ادامه پیدا میکنند.
به همین منظور نیز در ادامه به معرفی دو شخصیت مهم زن در داستان سیاوش میپردازیم که به طرزی خاص در شاهنامه فردوسی مطرح شدهاند. این دو زن که هر دو همسر سیاوش هستند، علاوه بر داشتن خصایصی مانند باروری و قدرتمندی، در قالب دو شخصیت خردگرا نیز عمل میکنند که به بررسی این وجه از اعمال آنها میپردازیم. در واقع زنان شاهنامه اغلب جنبههای برجسته ای از خردمندی و خردگرایی را در شخصیت خود دارند. فردوسی بزرگ نیز با تکیه بر دانستههای خویش از نقش زنان در ایران باستان و جایگاه والایی که داشتهاند، به خوبی توانسته حق مطلب را ادا کند.
فرنگیس و جریره از مهمترین زنان شاهنامه
شخصیت «فرنگیس» از این نظر بیشتر در خور تامل است که این زن، مادر کیخسرو، شاه آرمانی و ناجی ایران است. وی که دختر افراسیاب تورانی، دشمن سرسخت ایرانزمین است، رفتارهای مهمی را در خلال روایت مربوط به سیاوش انجام میدهد که در خور توجه هستند.
نصیحتگری و چارهجویی را میتوان از خصایص اصلی این زن خردمند شاهنامه دانست. خصیصهای که در اغلب زنان شاهنامه دیده میشود. این خصلت زمانی بیشتر نمود پیدا میکند که فرنگیس از ماجرای توطئه تورانیان علیه سیاوش و تصمیم پدر خود، مبنی بر کشتن او آگاه میشود، ابیات زیر نشاندهنده این مفهوم است:
به پیش پدر شد پر از درد و باک خروشان به سر بر پراکند خاک
بدو گفت کای پرهنر شهریار چرا کرد خواهی مرا خاکسار
سر تاجداری مبر بیگناه که نپسندد این داور هور و ماه
سر تاجداران نبرد کسی که با تاج بر تخت ماند بسی
مده شهر توران به خیره به باد نباید که روز بد آیدت یاد
توصیههایی مانند اینکه نباید فرد بیگناهی را کشت، نشان از خردمندی این زن دارد، فرنگیس میتوانست از مهر پدر و فرزندی استفاده کند و با گریه و فغان و زاری پدر خود را تحت تأثیر قرار دهد، اما او به جای اینکه از بیشوهر شدن خود و بیسروسامانیاش بنالد، نکات ارزشمندی را به پدر خود گوشزد میکند.
این زن خردمند در واقع آگاهی بسیاری دارد و زنی است که اداره امور بسیاری را بر عهده دارد. نقشی که در جامعه امروز ما گم شده است و زنان کمتر نقش مدیریتی دارند. بنابراین لازم که زنان مدیر هر روز بیشتر از ادوار گذشته در جامعه حضور داشته باشند.
این نکته که اگر تاجداری یعنی پادشاهی مانند سیاوش را بکشد، قطعا گرفتار خشم ایرانیان خواهد شد و نه تنها خودش، بلکه سرزمین او یعنی توران نیز نابود خواهد شد، نکته خردمندانه و دقیقی است. از این منظر میتوان گفت فرنگیس نمادی از یک زن شجاع است که به جای متوسل شدن به حربههای ضعیفی که بعضا به زنان نسبت دادهاند، مانند گریه و زاری، به گونهای خردمندانه و روشنفکرانه پدر را از عواقب کشتن همسر خود آگاه میکند.
در واقع فردوسی ضعف هایی را که امروزه متوجه زنان می دانند، در کتابش برجسته نکرده و زنان شاهنامه، زنانی با اشک و آه و ناله و نفرین نیستند. آنها مبارز میدان نبرد و سواران پیشرو سپاهیان ایران هستند. نمونه بارزش گردآفرید است. در حقیقت زنان در شاهنامه همواره ستایش شده اند.
تا جایی که ستایش زن در شاهنامه به یکی از ویژگی های ممتاز این اثر ادبی بزرگ تبدیل شده است. در شاهنامه شکاف جنسیتی به معنای امروزی اش که زنان تحقیر شوند و توانایی شان نادیده گرفته شود، نمی بینیم و این کتاب که بیش از هزار سال از نگارشش می گذرد، حاوری نکات روشنگرانه و پرامیدی برای زنان است.
سنت زنان شاهنامه؛ نصیحتگری به جای مویهگری
«جریره» نیز بهعنوان همسر دیگر سیاوش که دختر پیران ویسه، وزیر خردمند تورانی است، سیمایی از یک زن عاقل و خردگرا را به نمایش میگذارد. جریره را میتوان زنی داغدیده معرفی کرد که در جنگ کیسخرو با تورانیان، پسر خود، فرود را از دست میدهد.
اگرچه داغ فرزند غمی عمیق و جانکاه را برای این زن رقم میزند، اما مهمترین عمل خردمندانه او نیز پس از کشته شدن فرزندش انجام میشود. او که از قاتلان پسرش کینه به دل دارد، عاقلانهترین کاری را که به ذهنش خطور میکند، انجام میدهد. یعنی حفظ غنایم و کلات متعلق به فَرود که طمع به غارت آنها بستهاند. جریره در هنگام سوگواری برای فرزندش به نابودکردن گنجینههای او میپردازد و از توطئه دشمن برای غارت آنها به خوبی آگاه است:
جریره یکی آتشی برفروخت همه گنجها را به آتش بسوخت
این زن فداکار که در نهایت خود را نیز فدای پسرش کرده و در کنار او به زندگیاش پایان میدهد، خصوصیت فرزانگی، تدبیر و خرمندی خود را با دلسوزی و شفقت مادرانه همراه کرده و در مقابل بسیاری از اعمال فرزندش نقش یک نصیحتگر دلسوز را بازی میکند.
بهعنوان مثال، جریره در پی خواب شومی که میبیند، در قالب یک ایزدبانو عمل کرده و اتفاقات تلخ آینده بر او مکشوف میشود و اینگونه دلسوزانه فرزند خود را نصیحت میکند:
دلش گشت پر خون و سر پر ز دود بیامد دمان تا به نزد فرود
بدو گفت: بیدار گرد ای پسر که ما را بد آمد از اختر به سر
بخشی از هویت مستقل و خردگرای جریره و فرنگیس را به عنوان دو تن از زنان شاهنامه در این نوشته خواندید. زنانی که نقشی پررنگ در مسیر قهرمان پروری دارند.
شما کدام یک از زنان شاهنامه را می شناسید و درباره شان چه می دانید؟ برای ما در بخش دیدگاه بنویسید.